عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار
عشق گاهی می رود آهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه
عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می
عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست
عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب
عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا
عشق گاهی طعم وصلت می دهد
مزه ی شیرین وحدت می دهد
عشق گاهی شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست
عشق گاهی مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
.
.
.
عشق را گو هرچه می خواهد شود
با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود…؟
برچسبها:
هر روز سپاسگزارم برای:
شب هایی که به صبح می رسند،
دوستانی که بخشی از خانواده مي شوند
رویاهایی که تحقق می یابند و
علاقه هایی که به عشق تبدیل می شوند.
برچسبها:
در جنوب شهر، مرد تنهایی زندگی می کند. آنجا که فاصله فقر و آرامش، چند متری تا سرِ کوچه و ساقی های مخدر فاصله دارد، آنجا که موتورهای سی جی حکمرانی می کنند و هیکل های باد کرده از عرق سگی. آنجا که زن ها رویاهایشان را در شبکه های ماهواره ای جستجو می کنند و دخترانی با سینه های تازه رسیده و ملقمه ای از ماتیک جیغ و لباس هایی بی شکل در کوچه های پرسه، دنبال خوشبختی می گردند. آنجا که «مگنا» همچنان لا انگشتی محبوب است و «جی وان»، محبوب نسل پا در هوای هویت نایافته که بین لذت و «اقتصاد نان شبی» گیر کرده اند.
در جنوب شهر مردی زندگی می کند، که هر وقت لب پنجره می رود تا هوایی تازه کند، بوی سیگار مردی با گُرده های چربی زده و عرق گیر چروکیده ای که زیربغل آن به زردی زده و سر کوچه جمله هایی با ترکیب تهوع آوری از کلماتی که به «...کِش» ختم می شوند، تکرار می کند، حالش را به هم می زند و پنجره را می بندد. مردی که پنجره های خانه را با صفحات نیازمندی های همشهری، صفحاتی که برخی از کادرهایش با ماژیک هایلایت فسفری علامت گذاری شده، مسدود می کند و برمی گردد تا در انزوای خانه دنبال هوایی برای تنفس بگردد.
مردی که صبح را با دود گازوئیل مینی بوس های از رده خارجِ شرکت های به گِل نشسته آغاز می کند و در گیر و دار بالا آمدن و نیامدن نفس های خشکیده از بی خوابی شبانه، راهی محل کارش می شود و در محل کار، با آدم هایی روبرو می شود که استعداد عجیبی در بده بستان پاچه دارند.
در جنوب شهر، مرد تنهایی زندگی می کند که گاهی حوصله خودش را ندارد، و وقتی به هم می ریزد، نه به دوستانش تلفن می کند، نه دور همی می رود، نه داد و بیداد راه می اندازد، و نه بلد است ستاره ها را بشمارد؛ فقط به دیوار های خانه ی ماتم زده خیره می شود و لال می شود، هر چه بی حوصله تر می شود، تو دارتر می شود و کمتر حوصله آدم ها را دارد.
در جنوب شهر مرد تنهایی زندگی می کند که وقتی به هم می ریزد، یادش می رود ساعتش را ببندد، یادش می رود که واکس کفش هایش را تازه کند. مردی که وقتی به هم می ریزد، خجالتی تر می شود و هی نگاهش را می دزدد از آدمها، تا مبادا سنگینی حرف های مانده در پشت پلک هایش، یا ماسیدگی لبخند روی لب های خشکیده اش معلوم شود. مردی که شوخی های همیشگی اش یادش می رود، صدایش دورگه می شود و هی بیخودی سرفه می کند، آنقدر که بغض لاکردار، فروخورده شود.
در جنوب شهر مردی زندگی می کند که وقتی به هم می ریزد، یا خیابان ها را هدف می گیرد و خودش را برمیدارد و راه می افتد، و یا لب پنجره را هدف می گیرد و در جیبش دنبال فندکی برای آتش زدن سکوتش می گردد.
برچسبها:
بعضی اوقات باید انتخاب کنید که خوبی ها و بدی های شخصی را بپذیرید.
و در نقطه ی مقابل
حسن ها و بدی های بدون آن شخص را نیز در نظر بگیرید.
برچسبها:
سرچشمه ی یک لبخند واقعی،
یک ذهن بیدارشده است.
لبخند زدن به تو این کمک را می کند تا
با ملایمت و درک به آنچه در روز می خواهی، برسی…
پس تا میتوانی لبخند بزن .
برچسبها:
گذشته که گذشت و نیست . . .
آینده هم که نیومده و نیست . . .
غصه ها مال گذشته و آینده هست . . .
حالا که گذشته و آینده نیست . . . !
پس چه غصه ای .؟!
تنها حال موجود است که
آن هم نه غصه دارد و نه قصه !!
برچسبها:
بعضی وقتا جدا حسّش میاد .
دویدن ، فریاد زدن از خوشحالیه زیاد…
خندیدن با صدای بلند،جست و خیز کردن مثل دوران بچگی…
خلاصه یه روز خوب میاد دوست من…
قووووووووووووووووووووول مردونه…
برچسبها:
مسیر رسیدن به خوشبختی:
1- قلبتان را از کینه خالی نگه دارید.
2- ذهنتان را از نگرانی خالی نگه دارید.
3- ساده زندگی کنید.
4- کم توقع باشید.
5- زیاد به دیگران ببخشید.
برچسبها:
برچسبها:
کاش یک ماه هم بود که . . .
موظف بودیم از اذان صبح تا اذان مغرب، فقرا را سیر کنیم …
نه اینکه گرسنگی بکشیم تا آن ها را درک کنیم . . .
برچسبها:
مال کسی باش که حتی ساده ترین لباس تنت باشد. …
تو را به همه دنیا نشان دهد و بگوید :
این همه دنیای من است . .
برچسبها:
ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺧﻼﻕ ﺑﺎﺷﯿﻢ ،
ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﯾﻢ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻠﻢ ﻣﻮ
ﺭﻭﯼ ﺑﻮﻡ ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺍﺛﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .
برچسبها:
کمی آهسته تر …
بخدا ؛
دوست داشتن , همین است
که تو , روبه روی من ,
به من زل می زنی ,
گاهی که خوابم ,
با بوسه ای
بیدارم کنی
برچسبها:
آرامش ، اولین نشانه اثبات حضور خداوند در قلب شماست.
برچسبها:
روی نقشه ، همه ی فاصله ها کوتاه اند !
فاصله بین من و شهر شما یک وجب است
نقشه ها وقتی از این فاصله ها می کاهند
من که از خود خبرم نیست چه قیدی دارم ؟
جمله های خبــــری قید مکان میخواهند !!
راهــــی شهر شما میشوم از راه خیال
بی خیالان چه بخواهند چه نه ؛ گمراهند
شهر پــُر می شود از اهل جنــون برج بـه برج
"مهر" خواهان شما "مشتری " هر "ماه " اند !
بــه "نظامــی" برسانید کــــه در نسخــــه ی ما
خسروان برده ی کت بسته ی شیرین شاه اند !
چند قرن است که خرما به نخیل است و هنوز
دستــــهای طلب از چیـــدن آن کـوتاهـــند
برچسبها:
با تو حکایتی دگر این دل ما به سر کند
شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند
باور ما نمی شود در سر ما نمی رود
از گذر سینه ما یار دگر گذر کند
شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند
چاره کار ما توئی یاور و یار ما توئی
توبه نمی کند اثر مرگ مگر اثر کند
مجرم آزاده منم تن به جزا داده منم
قاضی درگاه توئی حکم سحرگاه توئی
مقصد و مقصودم توئی عشقم و معبودم توئی
از تو حذر نمی کنم سایه مگر سفر کند
چاره کار ما توئی یاور و یار ما توئی
توبه اثر نمی کند مرگ مگر اثر کند
برچسبها:
من اگر عاشقانه می نویسم نه عاشقم نه شکست خورده فقط می نویسم تا عشق یاد قلبم بماند در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها فقط تمرین آدم بودن می کنم
برچسبها:
من تو را دوست دارم !
حرفِ ساده ای ست
هم گفتنش آسان است
هم شنیدنش
اما فهمش !
ساده ترین دشوار دنیاست
پای دوست داشتن که میان می آید
حواست باشد !
تا یادآور شوی هرروز
که " اوی ِ" زندگی ات را عاشقانه
می خواهی
و بفهمانی که آغوشت
تنها برایِ او امن و آرامش است
حواست باشد به وقتِ بغض ِ گاه و بیگاهش
دستانش را بگیری
در چشمهای مهربانش نگاه کنی
و آرام بگویی
من تو را با تمام
خستگی هایت ، بهانه گیری هایت
با تمام ِ کلافگی هایت
می خواهم
می فهمم ….
برچسبها:
آهنگ های خدا همیشه زبیاست.
گوش کن… صدای طبیعت را…
صدای رودخانه.. صدای یک پرنده…
صدای تپش قلب یک عاشق… چه دلنواز نواخته شده اند!!!
تار دلتان نزد خداست…..
می خواهم از خدا که بزند بهترین پود ها را بر تار وجودتان و بسازد ترانه ای زیبا از سرنوشتتان …!
برچسبها:
ناشنوا باش!
وقتی همه از محال بودن آرزوهایت حرف میزنند…..
برچسبها: