لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ !
از گرما می نالیم ...
از سرما فرار می کنیم ...
در جمع ، از شلوغی کلافه می شویم ،
و در خلوت ، از تنهایی بغض می کنیم ...
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم ،
و آخر هفته هم ، بی حوصلگی ...
تقصیر غروب جمعه است و بس ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ،
ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ :
ﻣﺪﺭﺳﻪ ... ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ... ﮐﺎﺭ ...
ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ،
ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ...
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ ... !
...
شما بگید که چطور میشه از لحظاتی که تصور میشه سخته و دیر میگذره لذت برد. حتما نظر بدید شاید یکی باشه که از شما یه چیزی یاد میگیره.....
نظرات شما عزیزان:
دست از غیـــر تو شسته و در انتظار رحمتت نشسته ام
بدهی کریمی، ندهی حکیمی، نخوانی شــاکرم، برانی صابرم
الهی احوالم چنانست که میدانی و اعمالم چنینست که می بینی
الهی
مشتی خـاک را چه شایـد و از او چه برآید و با او چه باید ...؟
دستم بگیر
یـا ارحـم الـراحمین
لطف ميكنين اگه بياين و چن تا كامنت بذارين
ممنون
پاسخ:سلام استاد ترو خدا بیش از این شرمنده ام نکنید هر چه هست داریم درس پس میدیم امیدوارم مقبول باشد
برچسبها: